عصر رسانه

عصر رسانه

عصر رسانه

عصر رسانه

خبر و اثر

بی طرفی و قضاوت منصفانه درباره رویدادها ، از ارزشهایی است که هر رسانه ای می کوشد خود را به آن متصف کند. در دانشگاه ها هم وقتی سخن از اخلاق حرفه ای رسانه ها به میان می آید بر این ارزشها تکیه می شود. بر این مبنا ، وظیفه رسانه این است که اخبار و رویدادها را آن گونه که رخ داده اند منعکس کند و درباره ابعاد آنها تحلیل های منصفانه ارایه دهد . هیچ آدم عاقلی با این ارزشها که ریشه در اخلاقیات دارند سر ستیز ندارد .
در این باره دو گزاره قابل توجه است :
نخست اینکه وظیفه رسانه ها اطلاع رسانی دقیق به مخاطبان خود، بدون در نظر گرفتن مثبت یا منفی بودن رویداد است .
این گزاره بسیار منطقی و انسانی به نظر می رسد . اما نسبت آن با واقعیت چیست ؟ به اعتقاد من گرچه رسانه ها دوست دارند به چنین صفتی (انتقال همه واقعیات) متصف شوند ، اما کسی که مدتی در رسانه ( مستقل یا غیرمستقل) کار کند ، در عملی بودن این گزاره شک خواهد کرد . یک مثال می زنم.
در جریان جنگ اول و دوم خلیج فارس ، شبکه سی ان ان و فاکس نیوز ، به صورت رسمی و اعلام شده ، از انعکاس برخی از واقعیتهای جنگ صرفنظر کردند . این موضوع قابل انکار نیست چون خود این رسانه ها برای حفظ پرستیژ ، از سانسور مطالبشان خبر دادند .
مثالی دیگر : در جریان بحران اخیر لبنان ، همه رسانه های غربی به اضافه شعبه های خاورمیانه ایشان (العربیه و الجزیره) به طرزی ماهرانه از نمایش بخشهایی از واقعیت طفره رفتند. این رسانه ها واقعیات را چنین دستچین و عرضه می کردند :
۱- هیچ گونه خسارت جدی و به ویژه تلفات انسانی از اسراییل نباید نشان داده شود.
۲- بر خلاف اخلاق حرفه ای که نشان دادن اجساد ( به ویژه پیکر پاره پاره کودکان)  را ناپسند می شمرد ، نمایش اجساد پاره پاره ، خانه های ویران ، پلها و جاده های منهدم شده و ... از لبنان کاملا مجاز و لازم است ( از جمله اهداف آنها از نمایش این صحنه ها ایجاد جو روانی علیه حزب ا... ، وحشت افکنی و  بالا نشان دادن هزینه اقدام علیه اسراییل بود) .
 
حاصل آنکه : بر  خلاف آن چه که در کتابهای درسی نوشته اند ، بر خلاف آن چه که اساتید ارتباطات هر ترم برای دانشجویان تکرار می کنند و بر خلاف آن چه که عوام می پندارند ، رسانه ها برای انتقال واقعیات (آن گونه که رخ داده اند) ایجاد نشده اند بلکه هدف اصلی همه رسانه ها ( با هر مسلکی) ایجاد نوع جدیدی از واقعیت به نام واقعیت رسانه ای است ! این واقعیت لزوما ریشه ای در خاک ندارد بلکه در اذهان جای می گیرد .
 
گزاره دوم اینکه : آیا اصولا انجام عملیات روانی (بخوانید جنگ روانی) به وسیله رسانه ، امری مذموم است ؟  آیا در خدمت ماشین جنگ روانی دولتها بودن ، امری ناپسند است؟
در پاسخ سئوال نخست ، بحث مهم تاثیر مطرح می شود . رسانه ها با بودجه های هنگفت ایجاد می شوند که تاثیر بگذارند . رسانه بی خاصیت جایگاهی در دنیای امروز ندارد . حال اگر لایه های نرم و لطیف را از روی واژه تاثیر کنار بزنیم ،‌ به پوسته ای خشن به نام عملیات روانی خواهیم رسید . عملیات روانی چیزی نیست جز تلاش نرم افزاری (به وسیله رسانه) برای تغییر رفتار مخاطبان .
اگر رسانه نخواهد رفتار ما را تغییر دهد ، بودن و نبودنش تفاوتی نخواهد کرد. با فرض پذیرش چنین کارکردی ، مساله هدف مطرح می شود : تغییر رفتار در کدام جهت ؟ جنگ یا صلح ؟ توجیه تجاوزگری یا ایستادن در برابر متجاوز ؟  انتخاب هدف ، امری نسبی است که به نگرش صاحبان رسانه وابسته است .
در نتیجه رسانه جز برای تاثیر گذاری ایجاد نشده اند و از ارایه اخبارخاص و گزارشهای جهت دار ، منظورهای مشخصی را پی گیری می کنند.
و اما پاسخ این پرسش که آیا در خدمت جنگ روانی دولتها بودن پسندیده است یا خیر ؟ این مساله وابسته به گرایشهای سیاسی و حتی عقیدتی افراد است .